انتخاب های ما درروابط صمیمی و ازدواج ازنگاه فروید
- اولین پیش شرط عشق ورزیدن وانتخاب ابژه:
ازنظرفروید، اولین ابژه ای که ما با آن درارتباط هستیم مادرویا کسی است که نگهداری کودک را عهده داراست. لذا تصویری که ازمهرو محبت ویا نوازش دریافتی آن دوران درناخود آگاه ما نقش می بندد ارتباط مستقیم با نوع انتخاب وارتباطات برزگسالی ما دارد.
هرگونه ناکامی ونداشته ای مارا به سمت انتخابی می کشاند که درذهن ناخودآگاهمان، تصوری از ابژه ی خیالی داریم . انواع انتخاب هایی که میتواند باشد. ازنظراو عشق ورزیدن برچند بخش تقسیم می شود.
شخص هیچ وقت یک فرد آزاد را انتخاب نمی کند.
او فقط زنی یا مردی را انتخاب میکند که شخص سومی هم باشد وادعای تملک اورا دارد.
حتی ممکن است تا وقتی که ابژه تنهاست علاقه ای وجود نداشته باشد. تا باشخص دیگری وارد رابطه می شود دریک لحظه با ابژه ی احساسات پرشور او تبدیل میشود.
2. دومین پیش شرط وانتخاب ابژه، فرد درشکل پاک و معصوم جذاب نیست درصورتی جذاب است که نوعی ناپاکی را داشته باشد.
3. دراین عشق، ارزش این ابژه باکارکرد جنسی اش سنجیده میشود هرچقدر کارکرد جنسی پایین بیاید ارزش این ابژه هم دستخوش تغییرات میشود.
4. این عشاق علاقه وافری برای نجات ابژه ای دارند که دوستش دارند. آنها درهمه حال درنقش ناجی کارپمن هستند.
یعنی فکر میکنند، این زن ویا مرد احتیاج به اودارد.
مثال: مردی برای بدست آوردن زنی تمام تلاشش را میکند وبرای حفظ پاکدامنی آن زن هم ازهیچ تلاشی فروگذار نمی کند.
5. ابژه خیالی ( سرتیتر آن ناکامی ها است)
6. ابژه های متفاوتی که براساس ابژه ی کودکی است. نخست ناکامی دوران کودکی است
7. ابژه بد، ابژه ای ممکن است، تمام خواسته ها و نیازهای فرد را برآورده کند یا وسوسه انگیز یا دلفریب باشد. میتواند ظاهری دلفریب داشته باشد. ونیازهای فرد را دریغ کند درنتیجه طرد شدگی به همراه داشته باشد. مثل هیجانات خیلی زود گذردرزندگی ویا دلبستگی های ناپخته.
اغلب با وسوسه های جنسی همراه است.
مثل دلبستگی ها به افراد( مرزی- دوقطبی- دون ژوان) هرچند درمورد اینکه چنین افرادی چگونه انتخاب ابژه می کنند.
سخن بسیاراست، نقطه مشترک همه ی این انتخاب ها ی این افراد اغلب ساختار اضظراب نا ایمن دوسو گرا و یا آشفته هستند.
به نوعی مادر یا نبوده ویا نقش اصلی خود را درست معلوم نکرده است یک آن بوده و دوست داشتنی و یک لحظه نبوده و د ست نیافتنی، کودک را درتنگنای مورد تایید قرار گرفتن ویا نگرفتن قرارداده اند.
8. اعتقاد بر این است که تجارب اغراق امیز و آکنده از هیجان ” کاملا خوب” یا کاملا بد می توانند در مفهوم سازی در حال رشد کودک از خود و دیگران بیش از حد بازنمایی شوند.
مثل “من خوب نیستم بی ارزشم خوشگل نیستم”
آنها به جای آنکه زندگی عادی روزانه را منعکس کنند موقعیت ها و شرایط اغراق آمیز و غیر معمول را نشان می دهند وقتی نگاه های به خود و دیگران که پیوسته اغراق آمیز و قطبی شده هستند به روابط آینده منتقل می شوند در نتیجه برداشت ها و ادراک های فرد تحریف شده و دچارخطای شناختی می شوند
9. درتمامی موارد منتظر یک اتفاق بد هستند. وافکار جزمی را همیشه به همراه خواهند داشت مثل (افتضاح سازی، قطبی سازی، تعمیم افراطی، منفی سازی، وشخصی سازی ) از بارز ترین افکار این افراد است.
10. با این کار شخص تمایلی را برای دیدن خود و یا دیگران به صورت کاملا خوب و یا کاملا بد شکل می دهد و عواطف مشابهی (عشق یا نفرت شدید) را که با تجارب تکوینی اولیه مرتبط بوده تجربه می کند.
مثل” مامانم منو دوست نداشت پس او هم منو دوست ندارد”. کلا معنای زندگی برایش بی معنی میشود. ویا سخت معنا میگیرد.
- درتمامی این موارد انتخاب های ابژه ها همگی نشات گرفته ازکودکی ماست.
مساله بزرگ آن است، میزان ناکامی حاصل شده، درواقعیت است که باعث انتخاب ابژه ی جدید اشتباهی میشود. چون انتخاب هرابژه مثلا از نداشته قبلی یا ایده آل سازی شده خیالی می سازیم.
که می خواهیم انواع تداخلات را رویش انجام دهیم که اویی شود که درذهنمان داریم. لذا اولین رفتاری که دیده میشود انواع حسادت برای داشتن ابژه است.
درواقع حسادت اولین تجربه و دفاع ناخود آگاه دربرابرناکامی هاست. حسادت، یک احساس عاطفی است که همه باید تجربه اش را داشه باشند اگر کسی نداشته باشد . ازمکانیسم دفاعی سرکوب استفاده کرده است که درلایه های عمیق ناخود آگاه است.
وسه جور حسادت داریم ( حسادت رقابتی یا بهنجار، حسادت فرافکنی شده، حسادت توهمی)
- حسادت رقابتی ،ازدست دادن محبوب وزخم ناشی از نرسیدن به محبوب است.
دراین مساله خود ملامت گری بسیاری خواهند داشت. وروزبه روز برای بدست آوردن محبوب که همان ابژه درونی است درنقش کودک میروند.
بازنوازی ناکامی دوران کودکی که می تواند محبت نگرفتن وداشتن تجربه اضطراب (نا ایمن اجتنابی ئ دوسو گرا وآشفته) باشد.
احساسی که تجربه کرده است من خوب نیستم پس اکنون هم خوب نیستم برای همان است که محبوب مرا رها کرد. درواقع ادامه ای ازقدیمی ترین هیجان های زندگی عاطفی کودکی است.واز عقده ادیپ و خواهر و برادری مربوط به نخستین مرحله ی رشد جنسی نشات میگیرد.
درواقع نداشتن های نمادین روابط میتوان پایه گذار این حسادت باشد. درروابط اولیه که ما تاییدیه اصلی را میگیریم نداشتن این تایید باعث عدم مقبولیت درونی می شود.
- حسادت فرافکنی شده، نوع دوم که نوع قوی تری از حسادت است. هم درمردان و هم زنان است. مکانیسمی ناخود آگاه برای تسکین درد رقابت ویا طردشدگی است.
حسادت فرافکنی شده، من اصلا حساسیتی به تو ندارم. درحالی که به شدت آسیب پذیر هستم ونمی خواهم آن بخشی که باعث عدم مقبولیت من است را ببینم.
- حسادت نوع سوم، حس حسادت پارانوییدی
که مختص کسانی است که پارانویید هستند و ابژه محبوب یک بند درحال طرداوست.
جالب آنجاست حتما آنها شبها رابطه ی جنسی خوبی خواهند داشت و ازفردای آن روز دوباره به فکرنبودن ویا شک و توهم سازی به او هستند. یک بند فکر بی ارزشی و تیزبینی بالایی دارند برای اثبات بی ارزیشان به خودشان وهمیشه و همیشه هم رنج بسیار می برند.
این ابژه نشان از نبود مادر درکودکی ویا تمام ترسهایی است که کودک آن را تجربه کرده است.
خاطره روحانی روان درمانگر
دیدگاهتان را بنویسید