با عیب های همسرم چه کنم؟
اگر همسرمان ده عیب دارد و یک حسن، باید سعی کنیم آن حسن را کلید بزنیم، بگذاریم که آن نقطه ی مثبت در وجود او تثبیت شود و بر معایب او سایه بگستراند تا دیده نشوند.
مثلاً زنی ممکن است آشپز قابلی نباشد یا در نظم دهی به خانه ضعف داشته باشد؛ به هر حال ممکن است در مواردی خوب عمل نکند.
در چنین شرایطی بهترین کاری که همسرش می تواند انجام دهد، آن است که موضوع ارتباطات، تعاملات و گفتگوهایشان را بر کارآمدی های زن بگذارد؛ نه ناتوانی های او.
«چرا در پخت غذاهایت دقت نداری؟»؛ «چرا از مادرم یا مادرت نمی پرسی که چه باید بکنی؟» و یا « دستپخت زن همکارم چنین و چنان است » این قبیل عبارات و برخوردها فشار بر قسمت شکسته و آسیب پذیر اوست.
در این حال این خانم، هر توانمندی دیگری هم داشته باشد، تحت الشعاع ضعفش قرار می گیرد.
با چنین برخوردهایی، مرد مقدّماتی را فراهم می کند که آرام آرام احساس بی هوّیتی و نالایقی بر همسرش مستولی شود؛ و به طریقی او را به این گفتگوی درونی می کشاند.
«من یک زن کاملاً بی استعداد هستم و از پس وظایف زندگی مشترکم به خوبی بر نمی آیم». عاقبت مواردی که این خانم در آن عادی و حتّی قوی عمل می کرد، کم کم به نقاط ضعف او تبدیل می شوند.
البته فرد نباید به گونه ای عمل کند که همسرش اصلاً متوجه نقاط ضعف خود نشود؛ ولی پیوسته بر ضعف او نیز نباید تأکید شود.
دیدگاهتان را بنویسید